آخرین دقایق عمر مردی که مثل هیچکس نبود!

 

به جای همه ما می خواند که نمی خوانیم

 

رفتنی است ... همه می دانند رفتنی است.

از خوردن غذا بی نیاز شده و غذا در جلوی قاب دوربین روی دست پزشکان باد کرده

دستگاه ها را هم باز کرده اند .

از دستگاه هم بی نیاز شده

اما تنها ....

پروفسور از یک چیز احساس اغنا نمی کند

او تا آخرین لحظات هم می خواند . به جای همه ما که نمی خوانیم و سرانه مطالعه مان سالی نیم ساعت است!

معیار مطلق خوب در جشنواره فیلم کوتاه جم !

 

 

متاسفانه وضعیت تملق در سیمنای ما و اصولاً فرهنگ ما به وضعیت بحرانی خود رسیده است.

وضع دردناک زمانی است که آقایان ادعا می کنند بر اساس اصول و مبانی مشخصی هم فیلمها را انتخاب کرده یا جایزه می دهند.

به این سناریو دقت کنید:

سکانس 1- جانباز بسیار عزیزی که تمام هستی اش را فدای اسلام و میهن کرده (قید می کنم که خلط معنا نشود) روی تخت است و فقط شنوایی اش فعال است. رهبر انقلاب بالای سر ایشان است دستی بر سر وی می کشد و می گوید: خوشا به سعادتت تو بر دروازه ی بهشتی

سکانس 2- بهشت زهرا – پدر جانباز شهید و قبر وی

این فیلم به عنوان خوب مطلق جشنواره انتخاب شد!

چرا؟ آیا قصه ی بدیعی داشت؟

نگاه نویی داشت؟

پرداخت جدیدی داشت؟

 

فیلم خانه ای در کویر نیز که تلفیق چند پلان زیبای کلیپی و گاهی ناهمگون با یکدیگر بود به عنوان _ نگاه نو_ انتخاب شد!

یعنی صد و هشتاد درجه بر خلاف  خود فیلم که اصلاً نگاه نویی محسوب نمی شد و کسل کننده بود!

 

1-     خوشحالم که خودم فیلمم را در جشنواره شرکت ندادم

2-     متاسفم که جشنواره های ما نیز مثل ادبیات ما ملوکانه شده است

3-     برای معنی جشنواره متاسفم

4-     برای معنی جایزه متاسفم که با صله اشتباه شده

5-     برای معنای مستند متاسفم که دارد به سمت "ریفنشتال شدن" می رود

6-     برای معنی مستند ساز متاسفم که با مدیحه سرا اشتباه شده

7-     برای رهبری و نظام متاسفم که اینها با پاچه خواریهای مشمئذ کننده چهره آنها را نیز مسخ می کنند.